| ||
![]() | 1387/4/1 - شماره 622 براي همشهري مظلومم ديشب اتفاقي متوجه شدم. خيلي اتفاقي و با ديدن عکس بر روي تابوت در هنگام پخش گزارش تشييع از خبر ساعت شبکه گلستان،دريافتم قاضي گرگاني شهيد در سيستان و بلوچستان بچه محل سابق ما بوده است. چند سالي از ما بزرگتر بود. تصويري که از گذشته در ذهن دارم رفت و آمدش با يک دوچرخه 28 در گروهبانمحله (کوي آزادي) و چهارراه مسعود بود،کار کردن تابستانهايش در نانوايي جنب خانهشان و لبخندي که هنگام تماشاي بازيهاي جامهاي فوتبال ما بر لب داشت. اغراق نميکنم که يکي از پاکترين و خوشبرخوردترين بچههاي محل بود که پيش از هر چيز حسن رفتارش به خاطرم ميآيد. شهيد ابراهيم کريمي بر سر سفره پدري بزرگ شد که اکنون در آستانه 80 سالگي و با محاسني کاملا سفيد تنها يک مغازه در خيابان ششم (سوار) گروهبانمحله دارد که تمام اجناس آن شايد بيش از پنجاههزار تومان نيارزد. پدري که هر روز از اولين ساعات صبح تا پاسي از شب در مغازهاش حضور داشته و شايد تنها دلخوشيش همين فرزند بوده، فرزندي که در غربت و در عين مظلوميت به گلوله بسته شد. درست به مانند ديگر بچهمحل ما عباس حبيبي که او نيز در سيستان و بلوچستان به شهادت رسيد و تازه چند روز پيش مراسم چهلمش برگزار شد. چرا شيرکش؟ دکتر اسدالله معطوفي مورخ و پژوهشگر درباره وجه تسميه محله شيرکش گرگان ميگويد: دروازههاي استراباد با باروهايي به يکديگر متصل ميشدند. دروازه هاي چهلدختران و بسطام که در محل فعلي ميدانهاي کاخ و امامرضا قرار داشتند نيز با ديوارهاي به هم متصل ميشدند. هنگامي که حکومت تصميم به تخريب ديوارههاي پيرامون استراباد قرار گرفت در محل سابق ديواره وصلکننده اين دو دروازه،خيابان ملل احداث شد. وي ميافزايد: با تخريب ديوارههاي پيرامون شهر، گاه حيوانات وحشي از جنگلهاي اطراف وارد محلات گرگان ميشدند. نويسنده کتب مختلف درباره تاريخ، آداب و رسوم و... گرگان با اشاره به تحقيق و گفتوگويش با سالخوردگان اين محله ميگويد: اوايل دوره قاجار جوانمردي به نام عباس با يکي از حيواناتي که از محل تخريب ديواره متصلکننده دروازههاي چهلدختران و بسطام وارد شهر شده و به کودکان حملهور شده درگير و وي را ميکشد. از اين پس محل زندگي آن فرد به نام وي عباسشيرکش نام گرفته که به مرور زمان با حذف نام عباس، آن محل شيرکش نام ميگيرد دکتر معطوفي خاطرنشان ميکند: مطمئنا حيواني که توسط آن فرد کشته شده، شير نبوده و احتمالا ببر يا پلنگ بوده که عوام از آن به عنوان شير ياد کردهاند. قهوهخانهاي در ميان چنار سرچشمه ساليان گذشته، محله سرچشمه گرگان داراي چنار قطوري بوده که کسبه در ميان آن به کسب و کار ميپرداختند. چنار مذکور از آخرين بازماندههاي چنارهاي قطور و طويل شهر استراباد و داراي قطري به اندازه يک اتاق خواب سه در چهار بوده است. دکتر اسدالله معطوفي محقق و مورخ ميگويد: بر اساس تحقيقات انجام شده در ساليان گذشته، عدهاي از سالخوردگان از فعاليت ماستبندي در داخل چنار مذکور ياد ميکردهاند. نويسنده کتب مختلف درباره تاريخ و آداب و رسوم گرگان و گرگانيان ميگويد: بعد از ماستبندي مدتي چنار مذکور محل انبار وسايل شده و سپس قهوهخانهاي در داخل چنار آغاز به کار کرد. دکتر معطوفي به اين نکته نيز اشاره ميکند که در دوران کودکي و حدود 45 سال پيش خود شاهد فعاليت اين قهوهخانه بوده است. برخي نيز از فعاليت فردي آرايشگر در داخل چنار سرچشمه خبر ميدهند. | ![]() ![]() ![]() ![]() |